چرا استارتاپها شکست میخورند؟ بررسی علل با ذکر مثال واقعی

استارتاپها چرا شکست میخورند؟ چرا همه بیزینسها به موفقیت نمیرسند؟ چه الگوهای تکراری در شکست استارتاپها وجود دارد؟ اگر این سؤالات برای شما هم دغدغه است و یا اینکه قصد ایجاد یک استارتاپ یا کسب و کاری را دارید و میخواهید دلایل شکست سایرین را بدانید این محتوا را تا انتها با دقت مطالعه کنید. قطعاً شمایی که این محتوا را مطالعه میکنید به استارتاپها یا ساخت یک بیزینس علاقهمند هستید. برای همین سعی کردیم در طول این محتوا با ذکر دلایل که بسیاری از آنها تحقیقات علمی بر روی آنها شده است علت شکست استارتاپها را با شما در میان بگذاریم.
علت شکست استارتاپها چیست؟
جواب این سؤال به پارامترهای بسیار زیادی بستگی دارد ولی سعی کردیم در طول محتوا مهمترین آنها را از نظر علمی و فنی بررسی کنیم. قصد داریم علت شکست استارتاپها را به چند دسته از جمله مشکلات فنی، مشکلات تیم، مشکلات سرمایه، تحقیق نادرست بازار، محصول ضعیف و عدم نیاز بازار تقسیم کنیم. اکثر این تقسیمبندیها نیز تحقیقات ویژه و خاصی بر روی آنها شده و ما با ذکر رفرنسها علتها را برای شما توضیح میدهیم.
شناخت نادرست بازار
یکی از مهمترین دلایل شکست استارتاپها شناخت نادرست بازار میباشد. در واقع میتوان مهمترین علت شکست استارتاپها را شناخت نادرست بازار دانست. براساس تحقیقاتی و تحلیلی که سایت CB Insights بر روی بیش از ۱۱۰ استارتاپی که منجر به شکست شدن انجام داده است، ۱۲ نکته کلیدی جدا کرده است که مهمترین آن عدم نیاز بازار به محصول بوده است. این موضوع نیز نشان دهنده شناخت نادرست بازار است، یعنی استارتاپ محصولی را تولید میکرده است که اصلاً در بازار برای آن فردی وجود نداشته است، یا بهتر بگوییم به اندازه کافی بازار نداشته است. این مورد نشان میدهد که شاید یک محصول از دید سازندگان آن مفید باشد ولی باید دید آیا افراد نیز به آن علاقمند هستند یا خیر. عدم نیاز به بازار برای محصولات از دید این تحقیق مشکل ۴۲ درصد از این ۱۱۰ استارتاپی که شکست خورده بودن میباشد. این یعنی چیزی نزدیک به نیم درصد از علت شکست خوردن استارتاپها! پس اگر قصد شروع یک استارتاپ را دارید حتماً به این نکته توجه داشته باشید و به هزینه سرمایه خودتان توجه داشته باشید.
اتمام سرمایه و مشکلات نقدینگی
دومین علت شکست استارتاپها از نظر مجلاتی مثل فایننشال تایمز اتمام سرمایه یا مشکلات نقدینگی چه در شروع استارتاپها چه در ادامه کار آنها میباشد. با توجه به رکودهای اقتصادی مختلف که در سالهای اخیر ایجاد شده است سرمایه در گردش اکثر سرمایهگذاران کاهش پیدا کرده است. در واقع بیشتر افراد علاقمند به حفظ سرمایه خودشان هستند. این موضوع در ایران به مراتب بدتر میباشد. ایران که در کنار تحریمهای بسیار شدید خارجی درگیر جنگ شده است و با رکودهای اقتصادی مختلف دست و پنجه نرم میکند، جای امنی برای سرمایهگذاری از دید سرمایهداران نیست و این موضوع یک علت مهم برای ورشکسته شدن استارتاپها است. بنابراین یکی از مهمترین علت شکست استارتاپها در سالهای اخیر در سراسر جهان را میتوان مشکل جذب سرمایه دانست.
همکاری تیمی ضعیف
براساس مقالهای که کارمین ژیاردو با اسم چرا استارتاپهای نرمافزاری در مراحل اولیه شکست میخورند: یک چارچوب رفتاری نوشته است، سومین علت شکست استارتاپها را میتوان همکاری تیمی ضعیف دانست. این همکاری مشخصاً به یک فرد یا یک رده کاری بستگی ندارد، برای مثال در استارتاپهایی که تأسیسکننده بیش از اندازه بر روی هر چیزی تسلط دارد و یک دیکتاتوری ساخته است براساس همین مقاله امکان شکست بیشتر میباشد. در کنار این موارد فرسودگی کاری یعنی فشار بیش از اندازه بر روی یک تیم نیز تأثیر بسیار زیادی در شکست کسب و کارها دارد. اما مهمترین علتی که این مقاله به آن میپردازد نبود یک رهبری مناسب برای کسب و کار است. اگر بنیانگذاران، مدیران و سرمایهگذاران در یک راستا فکر نکنند، نه تنها کارها پیش نمیرود بلکه استارتاپ رو به زوال رفته و خیلی زود ورشکسته میشود. دقت داشته باشید هم راستایی به این معنا نیست که در همه موارد موافقت باشد، به این معنا است که یک مسیر مشخص وجود دارد و بایستی یک نفر تعیینکننده این مسیر باشد.
رقابت شدید و تغییرات سریع بازار
این موضوع به خصوص در استارتاپهایی در حوزه دیجیتال فعالیت میکنند بسیار مهمتر است. در واقع تغییرات بازار در فضای دیجیتال سرعت بسیار زیادی پیدا کرده است، میتوان گفت هر ساله یک ترند جدید وارد بازار میشود و تکنولوژی نیز به مراتب سریعتر از قبل عمل میکند. برای مثال آمدن هوش مصنوعی باعث شده تا بزرگترین استارتاپها برای فراهم کردن نیاز مشتریان خودشان وارد این فضا شوند. امروزه آمازون، علی بابا و حتی استارتاپهای ایرانی برای فعالیت بهتر و البته ارائه خدمات مفیدتر به کاربران خودشان وارد فضای هوش مصنوعی شدهاند. یکی دیگر از علت شکست استارتاپها همین رقابت بسیار زیاد و تغییرات سریع بازارها میباشد، به این صورت کسب و کارها نمیتوانند برای آینده خودشان برنامهریزی بلند مدت داشته باشند و بایستی با سرعت برنامهریزیهای خودشان را تغییر دهند.
کاهش کیفیت محصول دوم
این موضوع تحت عنوان Second Product Syndrome مطرح میشود. این واژه برای اولین بار توسط خالق اپل استیو جابز مطرح شد. در واقع جابز این اصطلاح را برای استارتاپهایی به کار برده است که بعد از موفقیت در محصول اول خودشان بدون توجه به دلایل موفقیت خیلی شتابزده محصول دوم را وارد بازار میکنند. در واقع نه تحقیقات مناسبی بر روی محصول اول صورت میگیرد نه تحقیقی بر روی بازار محصول دوم، این واژه سعی دارد بگوید که علت موفق شدن محصول اول شما یک چیز مشخص است که بایستی در محصول دوم نیز آن را رعایت کنید وگرنه منجر به شکست خواهید شد. این اشتباه به دلایل مختلفی از جمله اعتماد به نفس کاذب مؤسسین صورت میگیرد. در واقع فکر میکنند که علت موفقیت نام برند، هوش و ذکاوت خودشان بوده است و از این به بعد قرار است همیشه محصولاتی موفقیتآمیز وارد بازار کنند. مقالات بسیار زیادی در این حوزه وجود دارد که میتوانید آنها را مطالعه کنید و بیشتر در مورد علل این اتفاق یاد بگیرید.
معمولاً استارتاپها چند سال بعد از شروع شکست میخورند؟
تحقیقاتی که از سمت شاین برایانت انجام شده است به ما نشان میدهد که حدود ۹۰ درصد استارتاپها منجر به شکست میشوند. پس خوب است اینجا دقت داشته باشید که قرار نیست اولین کسب و کار شما آنهم به صورت استارتاپ به موفقیت برسد، اگر شما علاقمند به ساخت کسب و کار خودتان هستید بایستی با این آمار و ارقامها کنار بیایید و کوشش خودتان را افزایش دهید. در ادامه توضیح میدهد که ۲۱. ۵ درصد از استارتاپها در سال اول، ۳۰ درصد در سال دوم، ۵۰ درصد تا سال پنجم و ۷۰ درصد آنها تا سال دهم خودشان شکست خواهند خورد.
این میزان درصدها به ما نشان میدهد که امکان شکست یک استارتاپ حتی بعد از ۱۰ سال نیز وجود دارد هر چند که امکانش تا حد زیادی کاهش پیدا میکند ولی وجود دارد. بنابراین ساخت یک استارتاپ که به موفقیت برسد و بتواند به بقای خودش در مدت طولانیتر نیز ادامه دهد کار بسیار دشواری میباشد. مجله گاردین در دسامبر ۲۰۲۴ نیز اشاره کرده است که دو سوم استارتاپها تا ۱۰ سال اول خودشان نابود خواهند شد. تمامی این رفرنسها به ما نشان میدهد که تحقیقات شاین برایانت خیلی اغراقآمیز نیست و واقعاً در سالهای اخیر ساخت یک استارتاپ توانمند کار سختی بوده است. چیزی که به شما کمک میکند تا جزء ۹۰ درصد نباشید دقت داشتن به موضوعاتی است که در طول محتوا به آنها اشاره داشتیم.
مطلب پیشنهادی: 8 راهکار استارتاپها برای کاهش هزینهها
چند مثال واقعی از استارتاپهای شکست خورده
در این قسمت از محتوا چندتا استارتاپ معروف را که درسالهای اخیر شکست خوردهاند با ذکر دلایل شکست آنها با یکدیگر مورد بررسی قرار خواهیم داد. این بررسی به شما کمک میکند تا از مشکلات آنها درس بگیرید و در ادامه استارتاپ خودتان را با کمترین شکست بسازید.
علت شکست استارتاپ ZEEN
استارتاپ ZEEN یک سوشیال مدیا بسیار جذاب برای افراد تأثیرگذار بر اقتصاد بود که به تازگی توانسته بود ۹ میلیون دلار نیز جذب سرمایه کند، با این حال جذب سرمایه به اندازه کافی صورت نگرفت و این استارتاپ شکست خورد. علت شکست استارتاپ زین را میتوان عدم جذب سرمایه و مشکلات نقدینگی دانست.
علت شکست استارتاپ Airlift
این استارتاپ در زمینه فراهم کردن لجستیک و ارسال سریع کار خودش را در کشور پاکستان آغاز کرد. این استارتاپ توانست به موفقیت تجاری نسبتاً مناسبی نیز دست پیدا کند و حتی جذب سرمایه ۱۰۹ میلیون دلاری داشت. اما تأمین سرمایه ناگهان قطع شد و این استارتاپ شکست خورد. علت شکست این استارتاپ را میتواند عدم جذب سرمایه مناسب و البته نبود دیدگاه درست از سمت مؤسسین و سرمایهگذاران دانست. نکتهای که وجود دارد این است که حتی به سوددهی رسیدن یک استارتاپ نیز مانع شکست خوردن آن نمیشود.
علت شکست استارتاپ Sprig
استارتاپ Sprig در حوزه تحویل غذای فوری کار خودش را آغاز کرد و مخاطبین مناسبی هم جذب کرد. اما پیچیدگی که در کار وجود داشت و همچنین وجود رقیب بسیار قدرتمندی مثل Uber باعث شد که نتواند به بقای خودش ادامه دهد. علت شکست استارتاپ را میتواند رقیب بسیار قدرتمند دانست.
علت شکست استارتاپ Mandolin
یک پلتفرم کنسرت آنلاین بود که در دوران کرونا رشد بسیار مناسبی داشت، با این حال بعد از اتمام دوره کویید و برگزاری کنسرتها به صورت حضوری این استارتاپ شکست خورد. علت شکست این استارتاپ را میتوان عدم نیاز به بازار دانست، شاید در بهرهای از زمین مفید بود ولی بعد از آن با شکست مواجه شد و در سال ۲۰۲۳ نیز ورشکسته شد.
علت شکست استارتاپ Layer
این استارتاپ در حوزه خدمات ابری برای ارتباطات فعالیت خودش را آغاز کرد و جذب سرمایه ۴۴ میلیون دلاری نیز داشت. ولی باز هم رقابت بسیار زیاد در بازار باعث شد تا نتواند فعالیت خودش را به خوبی ادامه دهد. نکته کلیدی این است که داشتنایده نوآورانه کافی نیست؛ کیفیت و قابلیت رقابت محصول هم تعیینکننده است.
علت شکست استارتاپ Quibi
یک پخشکننده ویدئوهای کوتاه بود که با سرمایهگذاری بسیار بالا و یک تیم مجرب کار خودش را آغاز کرد. با این حال باز هم به دلیل عدم شناخت بازار، زمان اشتباه راهاندازی، قیمتگذاری نامناسب و رقبای قدرتمندی مثل تیک تاک باعث شکست خوردن آن شد. در واقع علت شکست آن را میتوان عدم شناخت بازار و رقبای قدرتمند دانست.
علت شکست استارتاپ Jawbone
استارتاپ Jawbone یک استارتاپ یونیکورن بود و تا ۳ میلیارد دلار ارزشگذاری شده بود، با این حال در طی زمان با کاهش کیفیت محصولاتی که ارائه میداد و همچنین ورود سایر رقبا شکست خورد. در سالهای اخیر شکایت مشتریان از محصول بیکیفیت آن افزایش پیدا کرده بود و همین باعث کاهش اعتبار این برند شد. در واقع یک برند با ارزش میلیارد دلاری هم اگر به کیفیت توجه نکند شکست میخورد.
نتیجهگیری
شکست استارتاپها یک اتفاق نادر و غیرمنتظره نیست؛ بلکه بخش طبیعی و پررنگی از اکوسیستم کارآفرینی است. همانطور که تحقیقات و مثالهای واقعی نشان میدهد، عوامل متعددی از جمله شناخت نادرست بازار، مشکلات نقدینگی و سرمایه، ضعف همکاری تیمی، رقابت شدید، تغییرات سریع بازار، و دام «Second Product Syndrome» میتوانند حتی موفقترینایدهها را به ورطه نابودی بکشانند.
نکته مهم این است که بسیاری از این شکستها قابل پیشگیری هستند؛ اما تنها در صورتی که بنیانگذاران پیش از شروع و در طول مسیر، تحقیقات عمیق بازار، جذب سرمایه پایدار، ایجاد فرهنگ تیمی سالم، و سازگاری سریع با تغییرات را جدی بگیرند. داشتن یکایده نوآورانه، تضمین موفقیت نیست؛ بلکه اجرای دقیق، مدیریت منابع و شناخت درست از نیازهای واقعی مشتریان، عامل بقا و رشد است.
در نهایت، کارآفرینی بازی بقاست. برنده کسی است که هم از شکستهای دیگران بیاموزد، هم شکستهای خود را تحلیل کند، و هم توانایی تغییر مسیر در زمان مناسب را داشته باشد. تنها با این رویکرد میتوان از میان آمار بالای شکست، به جمع آن ۱۰ درصد معدود که به موفقیت پایدار دست مییابند، پیوست.