مرد جوانی هر روز صبح با بی حوصلگی از خواب بیدار می شود . در طول مسیر روزانه برای رفتن به محل کار خود با نمونه هایی از بی فرهنگی ، عدم نوع دوستی ،فقر و ... مواجه می شود .در محل کار هم از نداشتن وجدان کاری همکارانش رنج می برد . اما یک روز که از خواب بیدار می شود از اولین لحظه همه چیز را برعکس روزهای دیگر می بیند گویی که همه ی انسان ها تبدیل به فرشته شده اند و دیگر هیولاهای انسان نما وجود ندارند و....